• وبلاگ : نان ، عشق ، موتور هزار
  • يادداشت : چرا جمهوريت؟؟؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    آقا مجتبي عزيز

    ما كه از سياست چيزي سرمون نميشه ..از اين حرفهاي قلمبه سلمبه هم سر در نمياريم ..

    ولي همينو بگم كه توي اظهار نظر هات .مخصوصا وقتي كه قراره حرفها و نوشته هات رو كس ديگه بخونه سعي كن مستند تر صحبت كني .. دلنوشته نوشتن خيلي آسونه ولي وقتي آدم مي خواد حرفهايي بزنه كه درش نظر راجع به يه جريان سياسي يا نحله فكري يا انتقاد از يك رفتار و عملكر د هست بايد رسمي تر و مستند تر صحبت كنه ..

    البته ببخشيدا ... اين حرفها بزگتر از دهن ما هست

    ولي در كل خيلي حال كردم .خيلي قلمت به دلم نشسته . الكي الكي ازت خوشم اومده .. خدا رحمت كنه

    سلام من هم تبريك ميگم .موفق باشيد.
    سلام عزيز دل
    هم جمهوريت خوبه ،هم نان
    لوگوي« نان »هم در سايت «بندير »قرار گرفت.
    التماس دعا

    سلام

    از اينكه سر زديد و نظر داديد ممنونم.

    نوشته بوديد:

    از اول تا آخر متن شما پر بود از تخريب (نه نقد) و سعي بر القا بزور نظرات شخصي شما به خوانندگان.
    در مورد سايت بازتاب به شما حق مي دهم. چون مجالي براي شرح بيشتر نقدهاي وارده به اين سايت نبود. و شما نيز شايد از همه اخبار و تحليل هاي اين سايت مطلع نباشيد. ان شاء ا... در فرصتي ديگر مستدلل به اين موضوع خواهم پرداخت.

    اما در باقي موارد نظرتان را به توضيحات ذيل جلب مي كنم.

    در مورد فيلم انتخاباتي آقاي هاشمي: روزنامه كيهان همان زمان از پشت پرده اين داستان پرده برداشت. تمام افرادي كه در فيلم بودند خصوصا دختري كه گريه مي كرد بازيگر بودند و به خاطر شرايط مناسب بازيگريشان انتخاب شده بودند. اين دقيقا حرف كارگردان فيلم است. دختري كه ذكر آن رفت به خاطر لرزش صدا و توان سخن گفتنش براي تحريك احساسات مخاطبين انتخاب شده بود. رجوع كنيد به آرشيو كيهان.

    در مورد غش و ضعف كردن اصلاح طلبان مي توانيد اظهار نظرهاي آقاي كروبي در نقد اين غش و ضعف ها را باز هم در روزنامه كيهان چند وقت اخير پيدا كنيد. اگر چه بيان غش و ضعف كردن گروهي نه توهين است و نه تخريب.

    در مورد بنرهاي تبليغاتي آقاي قاليباف هر نگاه منصفي درستي اين مدعا را گواهي مي دهد. اگر وسعت اين تبليغات حتي در حد متوسط هم در نظر گرفته شود ادعاي من در مورد تفاوت نوع نگاهها كاملا ثابت مي شود. اگر چه بيان هزينه هاي گزاف تيليغاتي يك كانديدا هم نه توهين است و نه تخريب!!! شما بگوييد! آيا در تيليغات كسي به گرد پاي آقاي هاشمي يا آقاي قاليباف مي رسيد!؟؟ خداييش نمي رسيد. اين توهين است يا تخريب؟!؟!

    شعار دوچرخه سواري بانوان فائزه رفسنجاني هم مسلما مشكل مردم نبود. اگر با مفهوم پرونوكراسي كاملا آشنا باشيد اين قبيل شعارها را فقط در راستاي راي آوردن تحليل مي كنيد.

    در مورد اين جمله كه: *بايد کساني که باب نقد به هاشمي را باز مي دانستند از گردونه خارج مي شدند* پيشنهاد مي كنم مصاحبه دكتر مجتبي شاكري را چند ماه به انتخابات پيدا كنيد. ايشان دقيقا تشريح مي كنند چه عواملي باعث تكثر اصولگرايان شد. اين بخشي از بيان آقاي شاكري درباره آقاي هاشمي است.* ايشان به نوعي تمام مسائل پيش آمده در جبهه اصولگرايان را ضعف اين جبهه قلمداد كردند در حالي كه اين مشكلات به خاطر سخنان ايشان به وجود آمده بود.* اگر چه بيان اينكه اعمال نظرهاي آقاي هاشمي در انتخابات قاعده را تغيير مي داد هم نه توهين است و نه تخريب!!! جمله اي كه در مقاله درج شده در وبلاگ ذكر كردم دقيقا اين اعمال نظر را ثابت مي كرد.

    دوست عزيز نمي دانم توهين را از كجاي اين نوشتار برداشت كرديد. مي شود تعريفتان را از نقد مشخص تر بيان كنيد. آيا هر گونه تحليلي ولو با ادله اي روشن و واضح كه به محكوميت يك فرد ديدگاه يا نگاه منتهي شود تخريب و توهين است؟ گمان كنم اگر شما وزير ارشاد شويد تمام مطبوعات و سايت ها را به جرم توهين و تخريب ببنديد!!! البته با عرض معذرت.

    اميدوارم از آنچه رفت دلگير نشده باشيد كه اگر چنين است مي توانيد حذفشان كنيد. اما بياييد ولو براي دقايقي هم كه شده پيش فرض هايمان را كنار بگذاريم و بي طرفانه واقعيات را مرور كنيم. مهم نيست كه يك نگاه واحد برسيم يا نرسيم. مهم آن است كه خيلي مسائل را منطقي مرور كرده باشيم. و براي پذيرفتن و نپذيرفتنشان دليل داشته باشيم. در مورد خيلي از موارد بالا مي توان يك مقاله مجزا و مفصل نوشت. ناگفته ها بسيار است. قطعا نگاه من هم خالي از اشكال نيست. اين كامنت ها به شرطي كه به دلگيري نينجامد به كامل تر شدن نگاهمان كمك مي كند.

    در پايان مجددا از اينكه زحمت كشيديد و نظرتان را درج كرديد جدا متشكرم.

    يا حق